معارف اسلامی

تحقیق زندگی حضرت سليمان

دانلود تحقیق با موضوع زندگی حضرت سليمان،
در قالب word و در 11 صفحه، قابل ویرایش.

بخشی از متن تحقیق:

حضرت سليمان (ع) از بلقيس خواستگارى کرد و بلقيس گفت: اگر مى خواهى من با تو
ازدواج کنم بايد تمام پرندگان، بالاى سرم سايه بيندازند. او نيز پذيرفت.
زيرا تمام چرندهها و پرندهها زير فرمان او بودند. بلقيس گفت: صيغه عقد جارى
نمى شود تا اينکه همه حاضر شوند. حضرت سليمان دستور مىدهد که همه حضور
يابند. همه پرندگان حاضر مى شوند. الّا پرندهاى بهنام شوبى (خفاش) که حاضر
نشد بيايد. به او گفتند، چرا نمى آئي؟ او گفت، من احترام حضرت سليمان (ع) را
دارم ولى براى چه بيايم اما چون بلقيس ايراد گرفته است من نمى آيم. من از
زنان وفائى نديدها م به همين علت نمى آيم. به او گفتند: چگونه اين حرف را
مى زني؟ گفت: پس قصه مرا گوش کنيد که در مورد بى وفائى زنان است. فرستاده
سليمان که هدهد بود گفت: من هم قصه اى از وفادارى زنان خواهم گفت تا ببينم
قصه کدام يک بهتر است اگر داستان من خوب بود بيا و به حضور سليمان برو.
شوبى (خفاش) قصه اش را اينطور شروع کرد که در زمانهاى گذشته يک دخترعمو و
پسرعمو با هم زندگى مى کردند و هيچ مشکلى نداشتند و با هم شرط کرده بودند که
هر کس زودتر بميرد ديگرى ازدواج نکند. هر دو قبول کردند. بعد از مدتى مرد
مى ميرد و زن از شدت ناراحتى هر شب بالاى قبر شوهرش مىرود و گريه مى کند و
فانوس کوچکى نيز همراه با خود برمى دارد و هر شب اين کار را انجام مىدهد. از
قضا دزدى از زندان فرار مىکند. نگهبانانى که او را دنبال مى کنند به
قبرستان مىرسند. مىبينند وسط قبرها نورى است. جلوتر که مى روند مى بينند زنى
است که بالاى قبر نشسته گريه مىکند و فانوسى در کنار اوست. از او مى پرسند،
چرا گريه مى کني؟ و زن قصه را براى آنها مى گويد که شوهرم فوت کرده و
پسرعمويم بوده است و من آنقدر گريه مى کنم تا من نيز بميرم. مرد به او گفت:
اين حرفها چيست خودت اگر مرده بودى شوهرت بعد از چهلم مى رفت و زن مى گرفت.
اگر من دنبال دزد نبودم خودم به خواستگارى تو مىآمدم. برو به خانهات …
دانلود فایل

دانلود فایل”تحقیق زندگی حضرت سليمان”